جدول جو
جدول جو

معنی بوسه دزد - جستجوی لغت در جدول جو

بوسه دزد(اَ کَ)
آنکه در پنهانی بوسه کند. بوسه ربا. (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) :
بوسه دزدی زده در خواب بر او
مهر تنگ شکرش برجا نیست.
ظهوری (از آنندراج) ، اشتیاق، تشویش و پریشانی. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
بوسه دزد
آنکه در پنهانی بوسه کند بوسه ربا
تصویری از بوسه دزد
تصویر بوسه دزد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ جَ)
بوسیدن. ماچ کردن. (فرهنگ فارسی معین). بوسیدن. (ناظم الاطباء) :
از لبت یک بوسه نتوان زد به تیر
کز سر کین تیر مژگان میزنی.
عطار.
اگر بوسه بر خاک مردان زنی
بمردی که پیش آیدت روشنی.
سعدی.
ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس
بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس.
حافظ.
- از دور بوسه زدن، کنایه از نهایت ادب و تعظیم. (غیاث). مبالغه در ادب و تعظیم. (آنندراج) :
روی نگار در نظرم جلوه مینمود
وز دور بوسه بر رخ مهتاب میزدم.
حافظ.
- بوسه به لب خویش زدن، در اصطلاح کشتی گیران، آن است که دست ببازوی خود زنند وآواز برکشند و دست در دست حریف کرده بزور روند. (غیاث). حالتی است که کشتی گیر در اول کشتی گرفتن دستی ببازوی خویش میزند و آوازی که آنرا مچ مچه گویند، برکشد و بعد از آن دست حریف گرفته زور زند. (آنندراج) :
بوسه ای زد به لب خویش دگر مستانه
رفتم از کار از این کش زدن مردانه.
میرنجات (از آنندراج).
- امثال:
از ناعلاجی بوسه بر...ن خر زنند.
برای مصلحت بوسه به دم خر زنند.
رجوع به امثال وحکم شود
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ)
کنایه از دهان. (آنندراج). دهان. (فرهنگ فارسی معین) :
مگر در خلوتی آیینه تنها یافتی خود را
که از نقش حیا ساده است مهر بوسه دان تو.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
پیش آوردن صورت، جهت بوسیدن. (ناظم الاطباء). تقبیل. (المصادر زوزنی) :
میلاومنی ای فغ و استاد توام من
پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه بستان.
رودکی.
بستی قصب اندر سر ای دوست بمشتی زر
سه بوسه بده ما را ای دوست بدستاران.
عسجدی.
لغت نامه دهخدا
(اَ لا)
بوسه زننده:
چون عاشق بوسه زن لب خم
در حلق قنینه جان فروریخت.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بوسه زدن
تصویر بوسه زدن
بوسیدن، ماچ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوسه دان
تصویر بوسه دان
دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوسه دادن
تصویر بوسه دادن
بوسیدن ماچ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بوسه زدن، بوسیدن، ماچ کردن
متضاد: بوسه گرفتن، گازگرفتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اگر کسی بیند کسی را بوسه داد، دلیل که آن کس را دوست و خواستگار است. اگر آن کس مجهول بود، دلیل که ازجائی که طمع ندارد، خیر و منفعت یابد. اگر بیند معروفی او را بوسه داد، دلیل که از آن کس خیر و منفعت بیند. محمد بن سیرین
بوسه دادن، دلیلش بر چهار وجه است. اول: خیر و منفعت. دوم: حاجت رائی. سوم: بر دشمن ظفر یافتن. چهارم: سخن خوش شنیدن.
اگر بیندمردی را به شهوت بوسه می داد، دلیل که از بهر مرده خیر کند، یا او رابه دعای خیر یاد آورد. اگر بیند مرده وی را بوسه می داد، دلیل که از مال یا از علم آن مرده چیزی به وی رسد. اگر بیند کسی وی را بوسه می داد، دلیل که طالب و خواستگار وی است. اگر به خلاف این بیند، دلیل که مراد و مقصود نیابد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب